معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

تمام حرف همین است؛
دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است
و این،
راز تنهایی اوست...

******
:All the word is this
,The human's heart is greater than this life
and this is
the secret of his loneliness

ذکر سیزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


زمان درازی است هوس دیدار روی علی(ع)

بر دلم افتاده است...

چه عطشی!

خودت هم بدانی کار تو نیست که بروی و خودت را سیراب کنی،

اما امید داشته باشی که  سقا به بالینت بیاید.

و تو حتی قدرت گرفتن کاسه ی گوارای آب را نداری تا بنوشی،

که سقا خودش بنشیند و سرت را به دامن بگیرد

جرعه، جرعه آب بنوشانندت...

چه رویایی...

عجب...

***




ذکر دوازدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


اخلاق اسلامی خیلی وقت است که جایش

با اخلاق مسلمین عوض شده است.

اخلاق اسلامی،  چنان تبدیل میکند سیاهی را به سفیدی،

ظلمت را به نور، مرداب را به چشمه،

که  اثباتش الانه، در این جامعه که  اخلاق مسلمین جای اخلاق اسلامی را گرفته

تقریبا غیر ممکن می نماید...

اما حقیقت را نمیشود انکار کرد...

میشود؟!!!

***




ذکر یازدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



عجب حکایتی شده؛

مرگِ "من".

هرچه سعی میکنم "من"م را بکُشم، نمیشود.

مگر نگفتی «موتوا قبل ان تموتوا ؟»

***

دوست داشتم به جای سید مرتضی آوینی من این جمله را میساختم:

«هنر آن است که بمیری قبل از آنکه بمیرانندت...»

و

دوست داشتم این جمله ی استاد صفایی از زبان من جاری میشد:

«خدایا! من آماده ام؛ بیامرز و ببر...»

***

روز یکشنبه، روز زیارتی امیر المومنین.

خدا را به حق امیر المومنین قسم بدهیم تا

توانایی کشتن "من"هایمان را عطایمان کند...

انشالله

***




ذکر دهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



چه چیز از این شیرین تر است؛

که مولا از ما یاد کند؟!

باید این راه را مرکب کنم،

دیگر نباید به دنبال مرکب بگردم

باید شروع کرد،

دارد کم کم دیر میشود...

***





ذکر دومین جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


هر چقدر هم بالا و پایین میکنم،

فقط دست در دست تو

فقط و فقط؛

آنوقت است که خدا قبولم میکند.

"بحث اینجاست که محتاجم، فقیرم، ندارم..."

چگونه، به تنهایی این راه را که جدّت علی(ع)

از کمبود توشه و درازایش آه کشید بپیمایم؟!

آیا به جز با تو بودنم راهی هست؟!

یاابن الحسن...

***





ذکر نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


نه رمه ای به صحرا برده ام

نه در صحرایی  آرمیده ام

اینگونه که روزگار می گذرانم

در چهل سالگی

پیامبر نخواهم شد*


اولین موی سپیدم را  در آینه دیدم...
کاری باید شروع کنم...

***


پ.ن:

* شعری بود از

محمدمهدی سیار

ذکر هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


خودم را که حساب میکنم؛

تیری میشوم  در قلب مولا...

کارم از تیغ و خار بودن گذشته است...

اما بگذار  این را بگویم:

اگر تیر و تیغ و خار و... هم هستم

بگذار با شما باشم...

فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ غَیْرِکُم

که اگر با شما باشم

امیدی به  فلاحم خواهد بود

وَبِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ...

***




پ.ن:
15 خرداد 1342 ، شروع انقلاب ما
روزی که با خون، برای همیشه زنده اش کردیم...

و این درس را از حسین(ع) آموختیم؛
که چراغی که با خون روشن شود
تا ابد روشن خواهد ماند...


بعدا نوشت:
شب شهادت امام موسی کاظم(ع)،
باورم این است که زمین و زمان شکایت دارند
از اینکه دیگر صدای ذکر سجده های طولانی موسی ابن جعفر را نمی شنوند؛

 لا اِلهَ إلاَّ اللّهُ حَقّاً حَقّاً لا اِلهَ إلاَّ اللّهُ اِیماناً وَ تَصْدیقاً لا اِلهَ إلاَّ اللّهُ عُبُودِیَّةً وَرِقّاً
 سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً لا مُسْتَنْکِفاً وَ لا مُسْتَکْبِراً بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ...



ذکر هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



اِذَا رَأیتُ مَولای ذُنُوبِی فَزِعتُ،

وَ اِذَا رَأیتُ کَرَمَکَ طَمِعتُ؛

خوفم از خود و امیدم به توست...

***





پ.ن:
فیلم و عکس های تشییع پیکر امام خمینی(ره) را که میبینم
این مصراع برایم زنده و باورپذیر میشود؛
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود...

خمینی(ره) روح این انقلاب است؛
السَّلامُ عَلَیکَ یا عَبدُالصّالح، اَلمُطیعُ لله و لِرَسولِه...

ذکر ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


مشکلات از آنجا آغاز میشود که "ما"، هنوز "ما" نشدیم.

همگی منتظر دیگری هستیم تا کاری آغاز کند.

"خیال"ش را هم نمیکنیم که باری را به دوش بگیریم.

همیشه طلب کاریم؛ از زمین و زمان.

حالیا! روزی خواهد رسید که خودمان را

بدهکار میبینیم؛ به زمین و زمان...

"مسولیت است... شوخی نیست

جِدّ است..."

***




پ.ن:
بحث های انتخاباتی داغ تر شده است؛
مواظب دینمان باشیم
راحت نفروشیمش،
به دنیای دیگران.


ذکر پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


هرچه حساب میکنم،

جور در نمی آید.

این زندگی را میگویم؛

همیشه تو را کم می آورم.

هرچه حساب میکنم،

جور در نمی آید...

***

سخنی از مرحوم استاد علی صفایی حائری: