معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

تمام حرف همین است؛
دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است
و این،
راز تنهایی اوست...

******
:All the word is this
,The human's heart is greater than this life
and this is
the secret of his loneliness

۱۸۹ مطلب با موضوع «ذکر» ثبت شده است

ذکر یکصد و شصت و نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ 

إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ...


ما برای رنج کشیدن آفریده شده ایم،

ولی به دنبال لذت بردن میگردیم!

باید پذیرفت که تنها راه ادامه دادن،

لذت بردن از رنج هایی است که میکشیم!*

سوره ی انشقاق
آیه ی 6


*کتاب موسیقی آب گرم
چارلز بوکوفسکی


پ.ن:
این جمله را که خواندم ناخوآگاه یاد همین آیه افتادم.

فکر که کردم متوجه شدم زیباترین ترجمه ی این آیه بود

که من تا به حال دیده ام. 



ذکر یکصد و شصت و هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه




معاویه: قوی تر از ذوالفقار علی سراغ داری؟!
عمروعاص: آری! جهل مردم...!

*دیالوگی از سریال امام علی(ع)
داوود میرباقری




ذکر یکصد و شصت و هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



_دلت گرفته؟

+آره...

_ دل همه میگیره، دل داشته باشی میگیره دیگه،اصلا دلی کـه نگیره که دل نیست...یا رفیق من لا رفیق له! میخوای یه راهی بهت یاد بدم دلت وا بشه ؟ مثل من چشماتُ ببند ...دِ ببند دیگه...چی میبنی ؟

+ هیچ کس!

_ دِ همینه دیگه! هیچ کس قشنگه دیگه...! هیچ کس همه کسه، همه کس هیچ کسه!




*
دیالوگی از فیلم یک تکه نان - کمال تبریزی




ذکر یکصد و شصت و ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



امام حسین (علیه السلام) :

من با برترین مردان زمان خویش در خون غلطیدم

تا مردم "بفهمند" اما آنان فقط "گریه کردند"...




++

بعدا نوشت:

خدمت دوستانی که منبع حدیث را

جویا شده بودند عرض میکنم که

هنوز موفق نشدم منبع موثقی برای

این حدیث پیدا کنم!

عف بفرمائید...







ذکر یکصد و شصت و پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



دخترک از میان جمعیتی که گریه‌کنان شاهد اجرای تعزیه‌اند رد می‌شود. عروسک و قمقمه‌اش را محکم زیر بغل می‌گیرد. شمر با هیبتی خشن، همان‌طور که دور امام حسین(علیه السلام) می‌چرخد و نعره می‌زند، از گوشه‌ی چشم دخترک را می‌پاید. او با قدم‌های کوچکش از پله‌های سکوی تعزیه بالا می‌رود. از مقابل شمر می‌گذرد، مقابل امام حسین(علیه السلام) می‌ایستد و به لب‌های سفید شده‌اش زل می‌زند. قمقمه را که آب تویش قلپ قلپ صدا می‌دهد، مقابل او می‌گیرد. شمشیر از دست شمر می‌افتد و رجز خوانی‌اش قطع می‌شود. دخترک می‌گوید: «بخور، مالِ تو آوردم» و بر می‌گردد. رو به روی شمر که حالا بر زمین زانو زده، می‌ایستد. مردمک‌های دخترک زیر لایه‌ی براق اشک می‌لرزد. توی چشم‌های شمر نگاه می‌کند و با بغض می‌گوید: «بابای بد!» نگاه شمر از چانه‌ی لرزان دخترک می‌گذرد، و روی زمین می‌ماند. او نمی‌بیند که دخترک چگونه با غیظ از پله‌های سکو پایین می‌رود.

شیرین اسحاقی – تهران










ذکر یکصد و شصت و چهارم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



هرچه خوبی در این عالم است

از صدقه سر ِ ارباب ماست...


کلُ الخَیرِ فی بابِ الحُسَین(علیه السلام)...!




ذکر یکصد و شصت و سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


تمام انتظاراتی که من از آدم ها دارم

فقط در خدا پیدا میشود...

پس چرا فقط از خدا دوری میکنم؟!






ذکر یکصد و شصت و دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



بنده ی تو عیسی مُرده را زنده میکرد

باور نمیکنم دوای سرطان خون را ندانی!


یا طبیب من لا طبیب له...






ذکر یکصد و شصت و یکم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



صبا گو آن امیر کاروان را

مراعاتی کند این ناتوان را





ذکر یکصد و شصتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه






عکس نوشت: چند قدم تا بهشت :)

میلادش مبارک...