معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

تمام حرف همین است؛
دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است
و این،
راز تنهایی اوست...

******
:All the word is this
,The human's heart is greater than this life
and this is
the secret of his loneliness

۸۸ مطلب با موضوع «ائمه» ثبت شده است

ذکر یکصد و شصت و هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه




معاویه: قوی تر از ذوالفقار علی سراغ داری؟!
عمروعاص: آری! جهل مردم...!

*دیالوگی از سریال امام علی(ع)
داوود میرباقری




ذکر یکصد و شصت و ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



امام حسین (علیه السلام) :

من با برترین مردان زمان خویش در خون غلطیدم

تا مردم "بفهمند" اما آنان فقط "گریه کردند"...




++

بعدا نوشت:

خدمت دوستانی که منبع حدیث را

جویا شده بودند عرض میکنم که

هنوز موفق نشدم منبع موثقی برای

این حدیث پیدا کنم!

عف بفرمائید...







ذکر یکصد و شصت و پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



دخترک از میان جمعیتی که گریه‌کنان شاهد اجرای تعزیه‌اند رد می‌شود. عروسک و قمقمه‌اش را محکم زیر بغل می‌گیرد. شمر با هیبتی خشن، همان‌طور که دور امام حسین(علیه السلام) می‌چرخد و نعره می‌زند، از گوشه‌ی چشم دخترک را می‌پاید. او با قدم‌های کوچکش از پله‌های سکوی تعزیه بالا می‌رود. از مقابل شمر می‌گذرد، مقابل امام حسین(علیه السلام) می‌ایستد و به لب‌های سفید شده‌اش زل می‌زند. قمقمه را که آب تویش قلپ قلپ صدا می‌دهد، مقابل او می‌گیرد. شمشیر از دست شمر می‌افتد و رجز خوانی‌اش قطع می‌شود. دخترک می‌گوید: «بخور، مالِ تو آوردم» و بر می‌گردد. رو به روی شمر که حالا بر زمین زانو زده، می‌ایستد. مردمک‌های دخترک زیر لایه‌ی براق اشک می‌لرزد. توی چشم‌های شمر نگاه می‌کند و با بغض می‌گوید: «بابای بد!» نگاه شمر از چانه‌ی لرزان دخترک می‌گذرد، و روی زمین می‌ماند. او نمی‌بیند که دخترک چگونه با غیظ از پله‌های سکو پایین می‌رود.

شیرین اسحاقی – تهران










ذکر یکصد و شصت و چهارم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



هرچه خوبی در این عالم است

از صدقه سر ِ ارباب ماست...


کلُ الخَیرِ فی بابِ الحُسَین(علیه السلام)...!




ذکر یکصد و شصتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه






عکس نوشت: چند قدم تا بهشت :)

میلادش مبارک...



ذکر یکصد و پنجاه و هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه




یک هفته ی دیگر ظلم
یک هقته ی دیگر دروغ
یک هفته ی دیگر سختی
یک هفته ی دیگر...
یک هفته ی دیگر بدون تو
میبینی؟
عصرهای جمعه حق دارند که انقدر
دلگیر باشند...




ذکر یکصد و پنجاه و هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه




داشتم فکر میکردم
کارم به جایی رسیده
که جواب سلام خدا را هم نمیدهم...!
مثل همان هایی که جواب سلام علی را نمیدادند...




ذکر یکصد و پنجاه و ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



تمام دار و دسته ی شما

با تمام سرمایه های این مملکت

جمع که بشوید

نمیتوانید به اندازه ی یک قطره اشک بر اباعبدالله

بر کسی تاثیر بگذارید...*




* بشنوید صحبت های سخیف

نجفقلی حبیبی را...





ذکر یکصد و پنجاه و دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه




هر چقدر هستی؛
بزرگ یا کوچک،
کمک حالِ امامت باش...
ولو با کم کردن یک تیر سه شعبه از دشمن، به قیمت جانت!

شش ماهه ی حسین حجت تمام کرد بر ما...




ذکر یکصد و چهل و هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



جویند همه هلال و من ابرویت...



+

عید فطر؛

عید بازگشت به سرشت پاک آدمی مبارک!


++

برای ما که بی تو عید، عید نمیشود

یا صاحب الزمان!