معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

تمام حرف همین است؛
دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است
و این،
راز تنهایی اوست...

******
:All the word is this
,The human's heart is greater than this life
and this is
the secret of his loneliness

۲۰ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

ذکر هشتاد و سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه




_ بو کن! بوی سوختنی می آید! من که تمام اجاق ها را خاموش کرده بودم.

_ بگیر بخواب زن! چیزی نیست. بگیر بخواب!

نخوابید...ساعتی بعد آهسته به مطبخ رفت.

دید نوری از تنور به آسمان میتابد...ستاره ای درون تنور میدرخشید...*




*عـمــر سعد، ســر حــسیــن (ع)

را بــه خـــولـــی بـن یزید اصبحی

و حمید بــن مســلــم ازدی سپرد

و بـــه ســوی ابـن زیـــاد فرستاد،

آنـــها شب هنگام به کوفه رسیدند

و درب قـــصــــر را بـــسـته یافتند.

پـــس خولی آنرا به خانــه خود آورد

و آنـــرا زیـــر خــاکستر پنهان کرد...
(کــتـــاب انـــسـاب الــــاشـــراف)

اندکی توضیح

بسم الله

باعرض سلام خدمت تمام دوستان گرامی
لازم میدونم از تمام دوستانی که لطف میکنن و حضور پیدا میکنن تشکر کنم.
از تمام دوستانی که لطف میکنن و با نظراتشون راهنماییشون رو از بنده دریغ نمیکنن هم بسیار متشکرم.
اما لازم میدونم که به اون دسته از عزیزانی که تذکر دادند که بستن کامنت های مطالب بی احترامی به مخاطبین محسوب میشه عرض کنم که هدف و مقصود از عدم امکان نظردهی برای مطالب به هیچ عنوان بی احترامی و عدم اهمیت نظرات و تذکرات دوستان نیست. کما اینکه در این شش ماهی که از تولد این وبلاگ میگذرد فکر نمیکنم نظری رو بی پاسخ و ایمیلی رو بی جواب گذاشته باشم. سعی کردم به نظرات دوستان حداکثر توجه رو بکنم و اکثر اوقات نظرات دوستان رو به نظر خودم ارجح دونستم و عملی کردم.
اما مقصود اصلی از عدم امکان نظردهی دقیقا پرهیز از عدم ابتلا به بعضی از بازی ها و بلانسبت تمامی دوستان گاهی اوقات مسخره بازی های وبلاگ نویسی است.
به نظرم وبلاگ نویسی نظر گذاشتن نیست. مطالعه ی نظرات و دیدگاه های صاحب وبلاگه. تا اونحایی که تونستم هم سعیم بر همین امر بوده که اگر در وبلاگ دوستی نظری میدم به خاطر دنبال کردن مطالب و ذهنیات دوستان وبلاگ نویس بوده و انشالله این رویه دنبال خواهد شد.
در معبد هم راه ارتباطی بسته نیست و تک تک نظرات دوستان برای من مورد احترامه. از همین رو هم تغییراتی که دوستان مد نظرشون هست رو تا جایی که امکانش هست عملیاتی خواهم کرد.
تغییراتی که چندتا از دوستان خواستن که انجام بشه مثل تغییر قالب، باز کردن نظرات، اضافه کردن آمار وبلاگ، افزایش کوتاه نوشت ها و... تا جایی که بتونم و بشه انشالله انجام میدم.
این مطلب برای این بود که دوستان بدونند که نظراتشون حتما مطالعه میشه و تاثیرگذاره، کمااینکه فکر میکنم به تمام دوستانی که در نظراتشون آدرس وبلاگ و یا ایمیل خودشون رو گذاشته بودن تک تک، این مورد رو ثابت کرده باشم. اما این مطلب برای تاکید بیشتر بر روی این موضوع بود.
با تشکر از تمام دوستان عزیز
مثل همیشه التماس دعای فراوون دارم از همتون
یاعلی


ذکر هشتاد و دوم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


حسین

علی اکبر

را

سمت کوفیان فرستاد،

اما

کوفیان

چندساعته

علی اکسر

تحویل حسین

دادند...



ذکر هشتاد و یکم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


_ عمه زینب!

_ جانم عزیزم!

_ بابام کجاست؟!

_ عزیزکم! بابات رفته پیش ِ خدا...

_ عمه!

_ جانم...

_ خونه ی خدا بالای نیزه هاست!؟

_ ...


***

پ.ن:

این شب ها

دائم و ناخودآگاه، زیر لب، این یک جمله را زمزمه میکنم:

امان از دل زینب!



ذکر هشتادم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه

برای عزیزی که وارد میدان شده است

و در راه مورد هجوم است

و این هجوم خودش

نشانه ی سلامت

و درستی

راهش

                                                                  است.



زخم

و سختی

و ناخوشی ها

برای آنانی است که

قدم در راه گذاشته اند و الّا

آنانی که چون من بر زمین نشسته اند

مبتلا نخواهند شد، چرا که ارزش مبتلا شدن را هم ندارند.

ذکر هفتاد و نهم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



حسین پای ما،

 و ما

روی سینه ی حسین

ایستاده ایم...


***








ذکر هفتاد و هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



شکر خدا

باورت تاثیری بر من ندارد...

وهب نصرانی با عشق حسین عاقبت به خیر شد؛

کوفیان باور نمیکردند اما...*



*مخاطب خاص دارد.

عاشق خالق بود، معشوق خلق شد...

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



انّا لله و انّا الیه راجعون


فاطمه رفت. فاطمه به فاطمه اقتدا کرد و رفت. در اوج جوانی پرکشید. فاطمه ای که برای من ذکر اعظم خدا بود. چشم باز کنی و در این هوای سرد و بارانی خبردارت کنند که بیا... بیا برای فاطمه کلبه ی احزان زده ایم. بیا و خبر مرگ فاطمه را بشنو، بخوان. من مرگ فاطمه را نشنیدم. خبر مرگ فاطمه مرا کم کرد. فاطمه تکه ای از وجودم بود. بگذار هرچه میخواهند بگویند. بگذار هرچه میخواهند فکر کنند. فاطمه قوت قلب بود. فاطمه تمام وجودش امید بود و امید. نگذاشت لحظه ای امید در خودش نه، در ما بمیرد. رمضان امسال، گفت برای همه تان دعا میکنم. نمیتوانست قرآن به سر بگیرد. حتی نمیتوانست روزه بگیرد. اما دعایمان کرد. دعا کرد برایمان. دعاهایت جواب داد فاطمه! رفتی و در آغوش پدر بارانی ات آرام گرفتی...

ما چه؟ فاطمه برای ما چه دعایی کردی؟!

راستی فاطمه!

بگو ببینم. حالا آن بالا راحت میخندی؟ دیگر وقتِ خندیدن پهلویت درد ندارد؟

فاطمه!

بگو...تو حرف بزن. از آنجا برایمان بگو. اینجا را که برایمان گلستان کردی. زمین را با تمام دردهایش خسته کردی. حالا از آنجا برایمان بگو. از بابای شهیدت بگو. چرا ساکتی فاطمه؟ من باور نمیکنم که رفته باشی. تو نرفته ای. تو ماندی. در قلب های ما ماندی.

فاطمه!

در بودنت امید بود. حالا با رفتنت صبر را یادمان میدهی دختر؟ من میدانم. وقتی تو نباشی یک گل بهشتی از زمین کم میشود. وقتی تو نباشی خدا به زمینیان یک دریا امید بدهکار میشود. کفر نیست. کفر نمیگویم. خدا خودش میداند...

دیگر واژه ها تنگ شده اند

ادامه ی مطلب را برایت اشک میریزم... و اشک را فقط تو میتوانی بخوانی، بیا واینبار هم اشک هایمان را بخوان، بیا غصه های دلمان را بخوان...بیا فاطمه... بیا اشک ها را بخوان...

***

فاطمه!

امسال محرم!

تمام اشک هایم را نذر تو میکنم...

جای تمام نبودن هایت، محرم امسال را اشک میریزم...

از این پاک تر و باارزش تر ندارم که تقدیمت کنم...

***

دوستانی که میخواهند فاطمه را بشناسند

اینجا

را مطالعه کنند.


السَلَامُ عَلَیْها یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ تَمُوتُ وَیَوْمَ تَبْعَثُ حَیًّا


برای شادی روحش

فاتحه و صلواتی

عنایت کنید.




ذکر حسین

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



با ادب و دوزانو روبرویش نشست

زانو به زانو

چشم در چشم.

مهربان نگاهش کرد

با محبت دستی به سرش کشید.

گفت:حالا عزیزم!

و اشک از قلب جوشید...

حسین بلند شد.

بقیه ی جمعیت هم مانده اند؛

باید از تمام مهمانانش پذیرایی کند...

***



ارباب!

عاشقتم یه دل نه صد دل

عاقبت به خیری همینه...




ذکر هفتاد و هفتم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



یا جَابِرَ اَلْعَظْمِ اَلْکَسِیرِ...



خودت جبران کن

شکستگی ها را ...


***

السلام علیک یا اباعبدالله

حسین جان!

محرم امسال هم آمد...

امسال عجیب حال و هوای آغوشت را کرده ام حسین...

آغوش باز کن حسین جان

دلم شانه ی گرمت را میخواهد که تا جان دارم...

راستی ارباب!

بس است مرا!

امسال پای روضه علی اکبر تمام کن کار مرا...

نمیشود؟!!!

***