معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

تمام حرف همین است؛
دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است
و این،
راز تنهایی اوست...

******
:All the word is this
,The human's heart is greater than this life
and this is
the secret of his loneliness

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ولادت امام حسین» ثبت شده است

ذکر یکصد و سی و دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


باران که میبارد

یعنی آسمان هم میخواهد

برای دیدار روی تو

هرجور شده خودش را

به زمین برساند...

ای دردانه ی خدا...


سوم شعبان
ولادت حسین ابن علی(ع)





ذکر هفتاد و ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


پیامک داده:

"آخرین ﻭ ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﻣﺪﻝ ﻣﻮ ،

رﻧﮓ ، ﻣﺶ ،

ﺩﯾﺰﺍﯾﻦﻧﺎﺧﻦ ، ﮔﺮﯾﻢ ، ﻣﯿﮏ ﺁﭖ ﻋﺮﻭﺱ ،

ﺗﺎﺗﻮ و … ﺭﺍ

ﻓﻘﻂ ۱۰ روز دیگر ﭘﺸﺖ

ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ"

***

اشک مادر سادات

گاهی

به خاطر زخم های قلب حسین است؛

زخم هایی که ما به دست خودمان

بر قلب حسین میزنیم...



ذکر شصت و دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


جمله ای گفته اند حضرت اباعبدالله

بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم ابن عقیل:

«لا خَیْرَ فِى الْعَیْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ».

گمان کنم

هر کسی که واقعه ی کربلا را دیده باشد هم،

بعد از حسین  لذتی در زندگی کردن نبیند.

کربلا دیده ها

بعد از حسین

کشته نمیشوند

یا حتی

نمیمیرند؛

راحت میشوند...

میگویند که حضرت باقر هم

کربلایی بوده است...

امشب

حضرت، راحت میشود.

باور کن...



ذکر شصتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


رد کبوتران را که

گرفتند

به  پیکر

جواد ائمه

رسیدند؛

 کبوتران

سایه افکن ِ پیکر پاک حضرت بودند...

اما

در کربلا

ردّ تیر و نیزه ها را
 گرفتند

و

جز

زخم

و

جراحت

بر

پیکر

حسین

ندیدند...

ذکر چهاردهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


روز ولادت  مولای عشق؛

چقدر شیرین است این لبخند های بر لب مادر

و  امیرالمومنین.

قربان این خنده های شیرین و دلنشین...

قربان نوزادی که همدم مادرش بود زمانی که در بطن فاطمه بود؛

انا الحسین...

انا العطشان...

انا الشهید...

***

گاهی فکر میکنم که چقدر حقیرم.

مسائلی باعث رنجش و درد من میشود

که ...

اصلا به دردهای  خودم  که نگاه میکنم. از خودم خجالت میکشم.

فقط  بلدیم  خوب حرف بزنیم؛

حسین، حسین کردن، اگر باعث  سعه ی صدر نشود

اگر باعث حلم و بزرگواری نشود

اگر باعث استحکام و قدرت نشود

لقلقه ی زبان است...

باید مثل اویی شد که بزرگترین مصیبت ها هم

بر نورانیتش می افزود...

ما چه می کنیم؟!

چنان "آه"ی میکشیم که انگار  بزرگترین مصائب برای ماست...

مصیبت های ما بازی است

و تو بخوان بچه بازی است.

خنده دار است...

یک روز باید بفهمیم که "حسین" را باید زندگی کرد

نه اینکه "حسین" را شعار داد.

امروز از پدر ش، عیدی، "حسینی" شدن را بخواهیم...

وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا...

***