معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

تمام حرف همین است؛
دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است
و این،
راز تنهایی اوست...

******
:All the word is this
,The human's heart is greater than this life
and this is
the secret of his loneliness

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین» ثبت شده است

ذکر یکصد و سی و دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


باران که میبارد

یعنی آسمان هم میخواهد

برای دیدار روی تو

هرجور شده خودش را

به زمین برساند...

ای دردانه ی خدا...


سوم شعبان
ولادت حسین ابن علی(ع)





ذکر یکصد و سوم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه




چراغی که با خون روشن شود
تا ابد روشن خواهد ماند...

حسین گواه است...


برای خاطر  انقلاب عزیزمان

که با خون جوانانش زنده  شد

زندگی کرد

و

زنده خواهد ماند

ان شاء الله.





ذکر هشتاد و سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه




_ بو کن! بوی سوختنی می آید! من که تمام اجاق ها را خاموش کرده بودم.

_ بگیر بخواب زن! چیزی نیست. بگیر بخواب!

نخوابید...ساعتی بعد آهسته به مطبخ رفت.

دید نوری از تنور به آسمان میتابد...ستاره ای درون تنور میدرخشید...*




*عـمــر سعد، ســر حــسیــن (ع)

را بــه خـــولـــی بـن یزید اصبحی

و حمید بــن مســلــم ازدی سپرد

و بـــه ســوی ابـن زیـــاد فرستاد،

آنـــها شب هنگام به کوفه رسیدند

و درب قـــصــــر را بـــسـته یافتند.

پـــس خولی آنرا به خانــه خود آورد

و آنـــرا زیـــر خــاکستر پنهان کرد...
(کــتـــاب انـــسـاب الــــاشـــراف)

ذکر هشتاد و دوم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


حسین

علی اکبر

را

سمت کوفیان فرستاد،

اما

کوفیان

چندساعته

علی اکسر

تحویل حسین

دادند...



ذکر هشتاد و یکم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


_ عمه زینب!

_ جانم عزیزم!

_ بابام کجاست؟!

_ عزیزکم! بابات رفته پیش ِ خدا...

_ عمه!

_ جانم...

_ خونه ی خدا بالای نیزه هاست!؟

_ ...


***

پ.ن:

این شب ها

دائم و ناخودآگاه، زیر لب، این یک جمله را زمزمه میکنم:

امان از دل زینب!



ذکر هفتاد و هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



شکر خدا

باورت تاثیری بر من ندارد...

وهب نصرانی با عشق حسین عاقبت به خیر شد؛

کوفیان باور نمیکردند اما...*



*مخاطب خاص دارد.

ذکر حسین

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



با ادب و دوزانو روبرویش نشست

زانو به زانو

چشم در چشم.

مهربان نگاهش کرد

با محبت دستی به سرش کشید.

گفت:حالا عزیزم!

و اشک از قلب جوشید...

حسین بلند شد.

بقیه ی جمعیت هم مانده اند؛

باید از تمام مهمانانش پذیرایی کند...

***



ارباب!

عاشقتم یه دل نه صد دل

عاقبت به خیری همینه...




ذکر اولین شب جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



خدا حسین را آفرید،

عشق

مدهوش شد...

حسین

ورای عشق است.

عشق، خود، عاشق حسین است...

***

دلم امشب گرفته بود.

قفل دلم را این نوا باز کرد...





***
شب جمعه
کربلا
نسیم خنک بین الحرمینم آرزوست...


***

پ.ن:
خواهش میکنم دوستان ایراد نگیرند
که شور بدون شعور بیراهه است...
به قول علی لاری زاده:
"درست همان لحظه
که دوست داری
بی هیچ بهانه ایی
بزنی زیر گریه
بی شک خدا
دلتنگ توست
"

گاهی حس میکنی فقط دوست داری
بنشینی و اشک بریزی...
و جز اشک چیزی نباشد.
اگر
این اشک ریختن شور بی شعور است
بگذار من بی شعور باشم...



ذکر شصتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


رد کبوتران را که

گرفتند

به  پیکر

جواد ائمه

رسیدند؛

 کبوتران

سایه افکن ِ پیکر پاک حضرت بودند...

اما

در کربلا

ردّ تیر و نیزه ها را
 گرفتند

و

جز

زخم

و

جراحت

بر

پیکر

حسین

ندیدند...

ذکر چهاردهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


روز ولادت  مولای عشق؛

چقدر شیرین است این لبخند های بر لب مادر

و  امیرالمومنین.

قربان این خنده های شیرین و دلنشین...

قربان نوزادی که همدم مادرش بود زمانی که در بطن فاطمه بود؛

انا الحسین...

انا العطشان...

انا الشهید...

***

گاهی فکر میکنم که چقدر حقیرم.

مسائلی باعث رنجش و درد من میشود

که ...

اصلا به دردهای  خودم  که نگاه میکنم. از خودم خجالت میکشم.

فقط  بلدیم  خوب حرف بزنیم؛

حسین، حسین کردن، اگر باعث  سعه ی صدر نشود

اگر باعث حلم و بزرگواری نشود

اگر باعث استحکام و قدرت نشود

لقلقه ی زبان است...

باید مثل اویی شد که بزرگترین مصیبت ها هم

بر نورانیتش می افزود...

ما چه می کنیم؟!

چنان "آه"ی میکشیم که انگار  بزرگترین مصائب برای ماست...

مصیبت های ما بازی است

و تو بخوان بچه بازی است.

خنده دار است...

یک روز باید بفهمیم که "حسین" را باید زندگی کرد

نه اینکه "حسین" را شعار داد.

امروز از پدر ش، عیدی، "حسینی" شدن را بخواهیم...

وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا...

***