پ.ن: خواهش میکنم دوستان ایراد نگیرند که شور بدون شعور بیراهه است... به قول علی لاری زاده: "درست همان لحظه که دوست داری بی هیچ بهانه ایی بزنی زیر گریه بی شک خدا دلتنگ توست"
گاهی حس میکنی فقط دوست داری بنشینی و اشک بریزی... و جز اشک چیزی نباشد. اگر این اشک ریختن شور بی شعور است بگذار من بی شعور باشم...
باز هم دیر رسیدم. مثل هر سال... قیصر رفت... و باز من در دفترچه ام کنار نامش مینویسم: "باز هم دیر شد..." راستی... چقدر زود دیر میشود...
***
در این دنیا که همه چیزش بر پایه ی تدریج است... مرگ استثنا نیست... هر ثانیه که میگذرد ما میمیریم... مرگ ثانیه ها یعنی مرگ ما... ثانیه هایی را که میدهیم، چه به دست می آوریم؟!!! حسین را بدست می آوریم یا از دست می دهیم؟ لعنت به ثانیه هایی که مرا از حسین دور کند...