مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
روز ولادت باب الحوائج؛
ابالفضل العباس(س).
پدرش را واسته کنیم ...
تا حاجت روا شویم؛
تا "حسینی" شویم...
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
زمان درازی است هوس دیدار روی علی(ع)
بر دلم افتاده است...
چه عطشی!
خودت هم بدانی کار تو نیست که بروی و خودت را سیراب کنی،
اما امید داشته باشی که سقا به بالینت بیاید.
و تو حتی قدرت گرفتن کاسه ی گوارای آب را نداری تا بنوشی،
که سقا خودش بنشیند و سرت را به دامن بگیرد
جرعه، جرعه آب بنوشانندت...
چه رویایی...
عجب...
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
عجب حکایتی شده؛
مرگِ "من".
هرچه سعی میکنم "من"م را بکُشم، نمیشود.
مگر نگفتی «موتوا قبل ان تموتوا ؟»
***
دوست داشتم به جای سید مرتضی آوینی من این جمله را میساختم:
«هنر آن است که بمیری قبل از آنکه بمیرانندت...»
و
دوست داشتم این جمله ی استاد صفایی از زبان من جاری میشد:
«خدایا! من آماده ام؛ بیامرز و ببر...»
***
روز یکشنبه، روز زیارتی امیر المومنین.
خدا را به حق امیر المومنین قسم بدهیم تا
توانایی کشتن "من"هایمان را عطایمان کند...
انشالله
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
چه چیز از این شیرین تر است؛
که مولا از ما یاد کند؟!
باید این راه را مرکب کنم،
دیگر نباید به دنبال مرکب بگردم
باید شروع کرد،
دارد کم کم دیر میشود...
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
هرچه حساب میکنم،
جور در نمی آید.
این زندگی را میگویم؛
همیشه تو را کم می آورم.
هرچه حساب میکنم،
جور در نمی آید...
***
سخنی از مرحوم استاد علی صفایی حائری: