باز هم دیر رسیدم. مثل هر سال... قیصر رفت... و باز من در دفترچه ام کنار نامش مینویسم: "باز هم دیر شد..." راستی... چقدر زود دیر میشود...
***
در این دنیا که همه چیزش بر پایه ی تدریج است... مرگ استثنا نیست... هر ثانیه که میگذرد ما میمیریم... مرگ ثانیه ها یعنی مرگ ما... ثانیه هایی را که میدهیم، چه به دست می آوریم؟!!! حسین را بدست می آوریم یا از دست می دهیم؟ لعنت به ثانیه هایی که مرا از حسین دور کند...