مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
باید چند روزی تمرین سکوت کنم!
گاهی اوقات سکوت هم خودش ذکر است...
اما سکوت اگر با غیر تو پر شود، ذکر نمیشود
تنها سکوتی ذکر است که تو در آن شنیده شوی...
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
روز دوشنبه؛
روز اباعبدالله الحسین(علیه السلام).
دلم هوای روضه کرده بود، اما گفتم روضه بماند برای آخرین ذکر چلّه ی اول.
با احتساب ذکر جمعه ها، هفت روز دیگر، اولین چلّه معبد به اتمام میرسد.
دانه های تسیبح چلّه ی بعدی شاید صوتی نباشد و
از دل صحیفه ی سجادیّه بیرون بیاید.
تا هفت روز دیگر خدا بزرگ است.
این سخنرانی استاد صفایی هم نثار حضرت زینب(س).
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
عجب حکایتی شده؛
مرگِ "من".
هرچه سعی میکنم "من"م را بکُشم، نمیشود.
مگر نگفتی «موتوا قبل ان تموتوا ؟»
***
دوست داشتم به جای سید مرتضی آوینی من این جمله را میساختم:
«هنر آن است که بمیری قبل از آنکه بمیرانندت...»
و
دوست داشتم این جمله ی استاد صفایی از زبان من جاری میشد:
«خدایا! من آماده ام؛ بیامرز و ببر...»
***
روز یکشنبه، روز زیارتی امیر المومنین.
خدا را به حق امیر المومنین قسم بدهیم تا
توانایی کشتن "من"هایمان را عطایمان کند...
انشالله
***