ذکر پنجاهم
- چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲
بسم الله الرحمن الرحیم
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
چاره ام چیست!؟
به خودت قسم اگر میدانستم
که باید چه چاره کنم، میکردم.
خدایا ماه مهمانی ات به روز آخرش رسیده است.
تو به من بگو
چاره ام چیست!؟
تو که میبینی در قلبم چه میگذرد.
تو که ذلت این قلب را میبنی.
تو چاره ای کن.
تو نجاتم بده.
من از این نفس بدکار به تو
شکایت آورده ام...
تو را به فرق تا ابرو شکافته ی علی...
این درد مرا چاره ای کن...
***
برگرفته از:
«اِلهى قَلْبى مَحْجُوبٌ
وَ نَفْسى مَعْیُوبٌ
وَ عَقْلى مَغْلُوبٌ
وَ هَواَّئى غالِبٌ
وَ طاعَتى قَلیلٌ
وَ مَعْصِیَتى کَثیرٌ
وَ لِسانى مُقِرُّ بِالذُّنُوبِ
فَکَیْفَ حیلَتى...
یا سَتّارَ الْعُیُوبِ
وَ یا عَلاّمَ الْغُیُوبِ
وَ یا کاشِفَ الْکُرُوبِ
اِغْفِرْ ذُنُوبى کُلَّها
بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
یا غَفّارُ یا غَفّارُ یا غَفّارُ
بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ»