معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

تمام حرف همین است؛
دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است
و این،
راز تنهایی اوست...

******
:All the word is this
,The human's heart is greater than this life
and this is
the secret of his loneliness

۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد علی صفایی» ثبت شده است

ذکر هشتاد و پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



که گفته "بالاتر از سیاهی رنگی نیست" ؟!

بیا

بیا

اینجا من دلی دارم که

تمام ضرب المثل ها را تغییر میدهد...

مخصوصا این یکی را.

***









ذکر شانزدهمین جمعه


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه




نبودن تو
یعنی کوفی بودن من
یابن الحسن...



***








ذکر هشتادم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه

برای عزیزی که وارد میدان شده است

و در راه مورد هجوم است

و این هجوم خودش

نشانه ی سلامت

و درستی

راهش

                                                                  است.



زخم

و سختی

و ناخوشی ها

برای آنانی است که

قدم در راه گذاشته اند و الّا

آنانی که چون من بر زمین نشسته اند

مبتلا نخواهند شد، چرا که ارزش مبتلا شدن را هم ندارند.

ذکر هفتاد و نهم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



حسین پای ما،

 و ما

روی سینه ی حسین

ایستاده ایم...


***








ذکر هفتاد و هفتم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



یا جَابِرَ اَلْعَظْمِ اَلْکَسِیرِ...



خودت جبران کن

شکستگی ها را ...


***

السلام علیک یا اباعبدالله

حسین جان!

محرم امسال هم آمد...

امسال عجیب حال و هوای آغوشت را کرده ام حسین...

آغوش باز کن حسین جان

دلم شانه ی گرمت را میخواهد که تا جان دارم...

راستی ارباب!

بس است مرا!

امسال پای روضه علی اکبر تمام کن کار مرا...

نمیشود؟!!!

***










ذکر هفتاد پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


کاش

همیشه ی همیشه

مثل محرّم ها

تمام حواسم پیش حسین بود...

کاش تمام سال

حسینی میشدم...

نه فقط محرّم ها

***








ذکر هفتاد و چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


در شهر ما

آرایشگاه های زنانه و مردانه

تا صبح

مشغول کارند،

محرّم ها...

***

میدانی!

به سر حسین سنگ که میزدند

برایش اشک هم میریختند...

***

چقدر شبیه کوفیان شده ایم...

مشکل همین جاست؛

ما حسین را دوست داریم

اما خیلی چیزها را هم بیش تر از حسین دوست داریم...

***







ذکر هفتاد و سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


خدایا!

هیچ کس باور نکرد

هیچ کس.

تو باور میکنی!

نه!؟

حرف هایم را میگویم...

من این بار فقط به تو قول دادم

با تو پیمان بستم...

***







ذکر هفتاد و دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


باز هم دیر رسیدم.
مثل هر سال...
قیصر رفت...
و
باز
من
در
دفترچه ام
کنار نامش
مینویسم:
"باز هم دیر شد..."
راستی...
چقدر زود دیر میشود...

***

در این دنیا که همه چیزش بر پایه ی تدریج است...
مرگ استثنا نیست...
هر ثانیه که میگذرد
ما
میمیریم...
مرگ ثانیه ها یعنی مرگ ما...
ثانیه هایی را که میدهیم،
چه
به دست می آوریم؟!!!
حسین را بدست می آوریم
یا از دست می دهیم؟
لعنت به ثانیه هایی که مرا
از حسین دور کند...

***










ذکر هفتاد و یکم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


آمدم

یار باشم

بار شدم...

برای امام زمانم...

پسر فاطمه!

تو اگر دست نگیری

کارم

تمام است...

***