مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
چراغی که با خون روشن شود
تا ابد روشن خواهد ماند...
حسین گواه است...
برای خاطر انقلاب عزیزمان
که با خون جوانانش زنده شد
زندگی کرد
و
زنده خواهد ماند
ان شاء الله.
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
و در این تاریکی
در میان غم ها
که میان من و خویش
گشته حائل دنیا...
چشم بگشایی
و یک آن بینی
شده ای بار دگر
زائر قبر رضا...
چه مبارک سحری
و چه فرخنده شبی...
***
انشالله به شرط بقا و توفیق زیارت
دعاگوی دوستان خواهم بود.
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
لحظاتی هم هست که
ویران شده ای
اما
مجبوری،
مجبوری،
مجبوری
مجبوری که محکم باشی.
به خودت می آیی و میبینی
یک روزه پیر شده ای...
پیر...
یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ...
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
انصاف راه خود ز سر صدق داد نه
بر درد نارسیده و درمانت آرزوست؟
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
دیگر حتی
یک جای سالم
ندارد
قلبم...
خدایا!
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
مثال شمع میسوزد دلم یک ذره یـک ذره
فدای تو ز سر تا پا شوم آهسته آهسته
یابن الحسن!
لطفی کن!
اگر قرار است دیر بیایی
زودتر مرا ببر...
***
پ.ن:
دوستان لطفی کنند به حافظه ی زمین گیر بنده
و آدرس وبلاگ و یا ایمیل را حتما درج کنند،
تا از این بیشتر شرمنده ی
لطفشان نشوم
و پاسخگوی
محبتشان
باشم.
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
برای هر کسی،
راهی است
برای رسیدن به خدا.
اما
تمام راه ها
از کرببلا میگذرد...
پ.ن:
بــرای تمام دوستانی که
دلشان برای محرم و صفر
تنگ میشود، هدیه ای از
علـی ابــن موسـی الرضا
دارم:
إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ؛
هروقت،
برای هرچیزی،
برای هر چیزی؛
دلت گرفت،
تنها شدی،
شکسته شدی،
بی پناه شدی؛
برای حسین
اشک بریز...
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
من باشم و تو!
هیچ کسی هم مزاحم نباشد؛
خودم و خودت...
اسمش را هم میگذارم نماز
هر روز پنج بار بیا. زود به زود دلتنگت میشوم.
من همیشه هستم
تو اما...
بگذریم
از این به بعد
بنده ی خوبی باش؛
باشد؟!!!
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
کُلُّ ارضٍ کَربَلا؛
هر چه را می جویی، یا هر که را...
در کربلا خواهی یافت.*
*علی اکبر بقایی
کتاب همه جا همین جاست
***
زحمت انتخابش را
دوست عزیزی کشیده است.
***
پ.ن:
کربلا رفتن ملاک نیست؛
کربلایی ماندن...
گفــت ای گروه هرکـــه نـدارد هوای ما
سـر گیرد و برون رود از کربلای ما
نـاداده تن به خواری و ناکرده ترک سر
نــتــوان نــهاد پـا بـه خـلــوتســرای ما
***