معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

تمام حرف همین است؛
دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است
و این،
راز تنهایی اوست...

******
:All the word is this
,The human's heart is greater than this life
and this is
the secret of his loneliness

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

ذکر پنجاه و دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


صدا؟!

نه!

سکوت!

"سکوت" است که میماند.

منتها نه  هر سکوتی؛

آن سکوت هایی ماندگارند که

سکوت در اوج قدرت باشند.

سکوت در دریایی از فریادهایی که میتوانی بزنی.

این سکوت ها آسمان و زمین را به  هم میریزند.

مثال میخواهی؟!

خار در چشم

استخوان در گلو...

و 25سال سکوت علی ...


پ.ن:

40 روزی نیستم.

میخواستم  پی نوشت را اینطور بنویسم:

"40روز تمرین سکوت میکنم"

اما دیدم سکوت در نبودن

با سکوت در بودن و سکوت کردن

زمین تا آسمان فاصله دارد.

علی ایّ حالٍ، عزیز برادر

_به قول رضا مارمولک_

توصیه میکنم حداقل  شده یک روز را

با سکوت کامل{به استثتنای امور واجب}

سپری کنید.

شیرینی خاص و نابی  دارد که قول میدهم

تا به حال نچشیده باشید.

احلا من العسل...

چَشیده ام که میگویم ها!

***

انشالله 40 روز دیگر

در خدمت دوستان خواهم بود.

التماس دعا

یاعلی




ذکر پنجاه و یکم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


چه کنم؟!

وقتی جز  شما امیدی ندارم،

وقتی جز شما پناهی ندارم؛

حق بده که ناخودآگاه دلم برای حرم امنت

تنگ بشود روز عیدی...






السلام علیک یا امام الرئوف...
دلم لک زده برای مهربانی هایت...


بعدا نوشت
:

اولین موی سپید را که  دیدی
یک سلام به حضرت عزرائیل بده؛
اولین هشدار را
بی سر و صدا
تقدیمت کرده است...



ذکر یازدهمین جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


فکرش هم  قند در دلم آب میکند؛

چه عیدی میشود اگر عیدی فردایمان  دیدار روی مهدی فاطمه باشد...
«وَ عَظِیمِ الطَّمَعِ مِنْکَ...»

خدایا!

رمضان الکریمت طمع را به این چشمان آلوده ام انداخته،

چشمانی که لیاقت  دیدار ندارند،

اما کرامت تو تطمیعش کرده است حسابی...

یعنی میشود؟!!!



ذکر پنجاهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



چاره ام چیست

به خودت قسم اگر میدانستم

که  باید چه چاره کنم، میکردم.

خدایا ماه مهمانی ات  به روز آخرش رسیده است.

تو به من بگو

چاره ام چیست

تو که میبینی در قلبم چه میگذرد.

تو که ذلت این قلب را میبنی.

تو چاره ای کن.

تو نجاتم بده.

من از این نفس بدکار به تو

شکایت آورده ام...

تو را به فرق تا ابرو شکافته ی علی...

این درد مرا چاره ای کن...


***


برگرفته  از:

«اِلهى قَلْبى مَحْجُوبٌ

وَ نَفْسى مَعْیُوبٌ

وَ عَقْلى مَغْلُوبٌ

وَ هَواَّئى غالِبٌ

وَ طاعَتى قَلیلٌ

وَ مَعْصِیَتى کَثیرٌ

وَ لِسانى مُقِرُّ بِالذُّنُوبِ

فَکَیْفَ حیلَتى...

یا سَتّارَ الْعُیُوبِ

وَ یا عَلاّمَ الْغُیُوبِ

وَ یا کاشِفَ الْکُرُوبِ

اِغْفِرْ ذُنُوبى کُلَّها

بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

یا غَفّارُ یا غَفّارُ یا غَفّارُ

بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ»




ذکر چهل و نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


اون آقایی که

شبا

رد میشد از کوچه ی ما

کیسه به دوش

کو؟!

.

.

.

.

.

جوونا آقا بشید، زنده کنید رسم جوونــمردی رو امشب

یتیما منتظرن، زنده کنید شیوه ی شب گردی رو امشب


***

پ.ن:

گفت: تقسیم کار کنیم؟!

با تایید سری تکان داد و پرسید: من چه کنم؟

گفت: زینب. تو فقط زینب را آرام کن برادر. باقی کارها با من...


ذکر چهل و هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


گاهی اوقات که خودم را جای علی(ع) میگذارم

و به خودم نگاه میکنم،

اصلا تحمل نمیکنم  که حتی حرفی از علی(ع) بزنم.

با این دنائت و پستی چگونه به خودم جرات میدهم که

از مهر و محبت علی(ع) دم بزنم؟!

آقاجان!

وصله ی ناچسبی هستم.

اما مرا دور میانداز

به آوارگی و بی پناهی ام راضی مشو...

یا امیرالمومنین!

به حق مادر سادات...

***






ذکر دهمین جمعه


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


یتیم شدن که شاخ و دم ندارد!

سه شب است یتیم شده ام...

علی

حق

پدری

بر گردن

عالم دارد...

بر گردن

من که هیچم

هم...


***








ذکر شب های قدر

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


این شب ها

فقط به این فکر میکنم،

اگر او نبود

من چه باید میکردم...

سخت ترین شب های زندگی من شب های قدر است!

همین که حساب لطف های بی نهایت او به ذهنم می آید و

بی مهری های بی پایان من

اتش شرمی به جانم می افتد که تا

مغز استخوان هایم میسوزد...


خدایا!

امسال میشود

که گاه ظهورش را ببینم؟!

امسال میشود بیامرزی

و ببری؟!

امسال میشود

ببینم که در دامن مهدی زهرا جان میدهم؟!

امسال میشود که غرق به خون و

بی سر،

باسر به دیدار حسینت بشتابم؟!

خدایا مرگ در بستر ننگ است برای نوکری که

اربابش حسین است.

خدایا مرگ در بستر

جر خجالت برابر مادرش فاطمه ی زهرا برای ما چیزی ندارد!

خدایا...

به حق خون سرخ علی که بر صورتش گل انداخت...

بیامرز و ببر...

***

چند کلیپ از کلیپ های گذشته را برای این چند شب

گلچین کردم.

خرج هرکدام هم یک صلوات برای تعجیل در فرج مولاست...

امسال دعاهایمان را نذر مهدی زهرا کنیم...

***




***


***


***


***


***


***


***


***


***

پ.ن:
اگر یادتان ماند،
دعا برای بنده ی حقیر هم فراموش نشود.
به راستی که محتاج دعای شما هستم؛
شده با یک صلوات که ذکر اعظم است...



ذکر نهمین جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


چندین سال پیش..

برای گرفتن عکس با یکی  از

شخصیت های مشهور

پشت در اتاقش ایستادیم تا طرف

بخوابد، از خواب بیدار شود و گلویی تازه کند و

از اتاق بیرون بیاید و ما دنبالش راه بیفتیم و

بعد از کلی منت کشیدن

طرف راضی شود که با ما عکس بیاندازد.

بعدش یکی از آن دوروبری های شخصیت مورد نظر برگردد و به ما بگوید که

اگر اینقدر که منتظر فلانی بودید، منتظر امام زمان می بودید

حتما ظهور میکرد...

***

آری آقا جان!

مشکل من آنجاست که به اندازه ی

یک شخصیتی که در میان مردم شهرت دارد

تو را که در بین آسمانیان شهرت داری

به حساب نمی آورم...

چقدر پستی و دنائت میخواهد این "من" بودن...

مولا جان!

خودت دستی برآر و این "من" را عوض کن...

یا صاحب الزمان...

***





ذکر چهل و هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


اقتباس اول از سریال مادرانه:

خدا: بمون پیش من!

من: من نمیخوام پیش تو بمونم!!!

خدا: اما من دوستت دارم...

من: ولی من اصلا دوستت ندارم...

خدا چند لحظه به صورتم خیره میشود و بعد کنار میکشد.

خدا: برو! برو هرجا که فکر میکنی بیشتر از من دوستت دارند...

اما هر وقت فکر کردی که کسی دوستت نداره و تنها موندی برگرد پیش خودم.

من هم دوان دوان  میدوم و در آغوش شیطان جای میگیرم...

***

خدایا!

خداوکیلی!!! الان که چند شب به شب قدر باقی مانده است

بیا و به رویم نیاور این سکانس تکراری زندگی ام را  که

هر روز،

هر ساعت،

هر دقیقه،

هر ثانیه

تکرارش کردم...

خدایا!

من به پذیرش عذرم  توسط تو محتاجم...

اگر قبول نکنی پناهی ندارم...

***




***
بعدا نوشت:

خدایا!
به خودت قسم که هر وقت این ظلمی که به تو کردم
جلوی چشمم می آید
از شرم و خجالت آب میشوم...
خدایا شرم دارد من را میکشد...
خدایا!
آتش حسرت و شرم بیچاره ام کرده...
خدایا!
من شرمنده و شکسته برگشته ام...
جنس بنجل و شکسته میخری؟!
امشب یک دل سیاه و شکسته آورده ام برایت...
به من گفته اند جز تو خریداری نیست این دل را...