معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

تمام حرف همین است؛
دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است
و این،
راز تنهایی اوست...

******
:All the word is this
,The human's heart is greater than this life
and this is
the secret of his loneliness

۴۱ مطلب با موضوع «ائمه :: امام حسین(ع)» ثبت شده است

ذکر شصت و چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


هر کس که میگوید حسین حج اش را

نیمه کاره رها کرد، اشتباه میگوید.

حسین همان دم که از مکه خارج شد

نیت کرد که مناسکش را عاشقانه به جا آورد.

گواهش هم روز عاشورا؛

قربانی داد،

هروله کرد،

رمی کرد،

حلق کرد،

احرام بست،

طواف کرد،

و...

باید اهل دل بود

تا فهمید که  احدی تا به حال

این چنین مناسک حج عشق را به جا نیاورده است...


ذکر شصت و دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


جمله ای گفته اند حضرت اباعبدالله

بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم ابن عقیل:

«لا خَیْرَ فِى الْعَیْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ».

گمان کنم

هر کسی که واقعه ی کربلا را دیده باشد هم،

بعد از حسین  لذتی در زندگی کردن نبیند.

کربلا دیده ها

بعد از حسین

کشته نمیشوند

یا حتی

نمیمیرند؛

راحت میشوند...

میگویند که حضرت باقر هم

کربلایی بوده است...

امشب

حضرت، راحت میشود.

باور کن...



ذکر شصتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


رد کبوتران را که

گرفتند

به  پیکر

جواد ائمه

رسیدند؛

 کبوتران

سایه افکن ِ پیکر پاک حضرت بودند...

اما

در کربلا

ردّ تیر و نیزه ها را
 گرفتند

و

جز

زخم

و

جراحت

بر

پیکر

حسین

ندیدند...

ذکر سیزدهمین جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


یابن الحسن!

این جمعه بیا

تا

این محرم را با

تو

گریه کنیم...

***

پ.ن:

حسین جان!

این گریه های نم نم تو

میکُشد

مرا...



ذکر پنجاه و هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


چهل روز مانده تا محرم ارباب...

زهیر عثمانی را

در همین چهل روز باقی مانده

خرید و برد

و

تا

خدا

رساند...

ارباب!

امسال

میشود

نوبت

من

شود؟!

***


***

پ .ن :

هر که دارد هوس کرب و بلا، بسم الله

هر که دارد سر همراهى ما، بسم الله...


ذکر دوازدهمین جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


«حسین»ی بودن

یا

نبودن...

مسئله ی غیبت و ظهور

این است!!!


پ.ن:

45 روز تا محرم باقی است...

5 روزش را بُگذر.

40 روز باقی را...

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله...

***




ذکر شب های قدر

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


این شب ها

فقط به این فکر میکنم،

اگر او نبود

من چه باید میکردم...

سخت ترین شب های زندگی من شب های قدر است!

همین که حساب لطف های بی نهایت او به ذهنم می آید و

بی مهری های بی پایان من

اتش شرمی به جانم می افتد که تا

مغز استخوان هایم میسوزد...


خدایا!

امسال میشود

که گاه ظهورش را ببینم؟!

امسال میشود بیامرزی

و ببری؟!

امسال میشود

ببینم که در دامن مهدی زهرا جان میدهم؟!

امسال میشود که غرق به خون و

بی سر،

باسر به دیدار حسینت بشتابم؟!

خدایا مرگ در بستر ننگ است برای نوکری که

اربابش حسین است.

خدایا مرگ در بستر

جر خجالت برابر مادرش فاطمه ی زهرا برای ما چیزی ندارد!

خدایا...

به حق خون سرخ علی که بر صورتش گل انداخت...

بیامرز و ببر...

***

چند کلیپ از کلیپ های گذشته را برای این چند شب

گلچین کردم.

خرج هرکدام هم یک صلوات برای تعجیل در فرج مولاست...

امسال دعاهایمان را نذر مهدی زهرا کنیم...

***




***


***


***


***


***


***


***


***


***

پ.ن:
اگر یادتان ماند،
دعا برای بنده ی حقیر هم فراموش نشود.
به راستی که محتاج دعای شما هستم؛
شده با یک صلوات که ذکر اعظم است...



ذکر سی و چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


چهل روز  معبد چلّه گرفت با  دانه های تسبیح مخصوص خودش.

این آخرین ذکر این چلّه است.

شاید جنس ذکرهای بعدی را  تغییر بدهم.

اما آخرین ذکر  را مثل ذکر اول، متبرک کردم به

نام نامیِ اباعبدالله الحسین(ع)...

این ذکر برای من همیشه روضه است؛

مغز استخوان را میسوزاند این روضه:




ذکر بیست و هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


روز دوشنبه؛

روز اباعبدالله الحسین(علیه السلام).

دلم هوای روضه کرده بود، اما گفتم  روضه بماند برای آخرین ذکر چلّه ی اول.

با احتساب ذکر جمعه ها، هفت  روز دیگر، اولین چلّه معبد به اتمام میرسد.

دانه های تسیبح چلّه ی بعدی شاید صوتی نباشد و

  از دل صحیفه ی سجادیّه بیرون بیاید.

تا هفت روز دیگر خدا بزرگ است.

این سخنرانی  استاد صفایی هم نثار حضرت زینب(س).




ذکر چهاردهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


روز ولادت  مولای عشق؛

چقدر شیرین است این لبخند های بر لب مادر

و  امیرالمومنین.

قربان این خنده های شیرین و دلنشین...

قربان نوزادی که همدم مادرش بود زمانی که در بطن فاطمه بود؛

انا الحسین...

انا العطشان...

انا الشهید...

***

گاهی فکر میکنم که چقدر حقیرم.

مسائلی باعث رنجش و درد من میشود

که ...

اصلا به دردهای  خودم  که نگاه میکنم. از خودم خجالت میکشم.

فقط  بلدیم  خوب حرف بزنیم؛

حسین، حسین کردن، اگر باعث  سعه ی صدر نشود

اگر باعث حلم و بزرگواری نشود

اگر باعث استحکام و قدرت نشود

لقلقه ی زبان است...

باید مثل اویی شد که بزرگترین مصیبت ها هم

بر نورانیتش می افزود...

ما چه می کنیم؟!

چنان "آه"ی میکشیم که انگار  بزرگترین مصائب برای ماست...

مصیبت های ما بازی است

و تو بخوان بچه بازی است.

خنده دار است...

یک روز باید بفهمیم که "حسین" را باید زندگی کرد

نه اینکه "حسین" را شعار داد.

امروز از پدر ش، عیدی، "حسینی" شدن را بخواهیم...

وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا...

***