مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
اون آقایی که
شبا
رد میشد از کوچه ی ما
کیسه به دوش
کو؟!
.
.
.
.
.
جوونا آقا بشید، زنده کنید رسم جوونــمردی رو امشب
یتیما منتظرن، زنده کنید شیوه ی شب گردی رو امشب
***
پ.ن:
گفت: تقسیم کار کنیم؟!
با تایید سری تکان داد و پرسید: من چه کنم؟
گفت: زینب. تو فقط زینب را آرام کن برادر. باقی کارها با من...
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
گاهی اوقات که خودم را جای علی(ع) میگذارم
و به خودم نگاه میکنم،
اصلا تحمل نمیکنم که حتی حرفی از علی(ع) بزنم.
با این دنائت و پستی چگونه به خودم جرات میدهم که
از مهر و محبت علی(ع) دم بزنم؟!
آقاجان!
وصله ی ناچسبی هستم.
اما مرا دور میانداز
به آوارگی و بی پناهی ام راضی مشو...
یا امیرالمومنین!
به حق مادر سادات...
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
یتیم شدن که شاخ و دم ندارد!
سه شب است یتیم شده ام...
علی
حق
پدری
بر گردن
عالم دارد...
بر گردن
من که هیچم
هم...
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
این شب ها
فقط به این فکر میکنم،
اگر او نبود
من چه باید میکردم...
سخت ترین شب های زندگی من شب های قدر است!
همین که حساب لطف های بی نهایت او به ذهنم می آید و
بی مهری های بی پایان من
اتش شرمی به جانم می افتد که تا
مغز استخوان هایم میسوزد...
خدایا!
امسال میشود
امسال میشود بیامرزی
و ببری؟!
امسال میشود
ببینم که در دامن مهدی زهرا جان میدهم؟!
امسال میشود که غرق به خون و
بی سر،
باسر به دیدار حسینت بشتابم؟!
خدایا مرگ در بستر ننگ است برای نوکری که
اربابش حسین است.
خدایا مرگ در بستر
جر خجالت برابر مادرش فاطمه ی زهرا برای ما چیزی ندارد!
خدایا...
به حق خون سرخ علی که بر صورتش گل انداخت...
بیامرز و ببر...
***
چند کلیپ از کلیپ های گذشته را برای این چند شب
گلچین کردم.
خرج هرکدام هم یک صلوات برای تعجیل در فرج مولاست...
امسال دعاهایمان را نذر مهدی زهرا کنیم...
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
اگر میخواهی بزرگی و کوچکی کسی را بسنجی،
به دردهایش بنگر؛
بنگر که از چه چیزهایی ناله میزند،
از کدامین دردها به ستوه می آید،
چگونه موج بر می دارد...
اینها اولش برای این است که خودت را هم
با این معیارها بسنجی...
اندازه ی هرکس به اندازه ی دردهای اوست...
مطمئن باش...
***
خودم را که حساب میکنم
که با یک حرف، با یک نیشخند، با یک تمسخر
با یک بی احترامی، بایک خیال!!! و...
چنان موج برمیدارم که زندگی عادی ام مختل میشود میفهمم که
چقدر دورم...
حال اوضاع بدتر از این هم میشود
وقتی میفهمی که میزان علی(ع) است...
***
فکر کن یک روز میرسد که دردهای علی(ع) را یک کفه ی ترازو بگذارند
دردهای ما را یک طرف...
چقدر ذلت میکشیم؟!
چقدر خجالت میکشیم؟!
***
این شب ها شب سنجش ها و مقایسه هاست.
دردهایمان، دلبستگی هایمان، تکیه گاه هایمان، پناه و ماواهایمان،
دلخوشی هایمان و...
را مقایسه کنیم با
میزان...
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
زمان درازی است هوس دیدار روی علی(ع)
بر دلم افتاده است...
چه عطشی!
خودت هم بدانی کار تو نیست که بروی و خودت را سیراب کنی،
اما امید داشته باشی که سقا به بالینت بیاید.
و تو حتی قدرت گرفتن کاسه ی گوارای آب را نداری تا بنوشی،
که سقا خودش بنشیند و سرت را به دامن بگیرد
جرعه، جرعه آب بنوشانندت...
چه رویایی...
عجب...
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
عجب حکایتی شده؛
مرگِ "من".
هرچه سعی میکنم "من"م را بکُشم، نمیشود.
مگر نگفتی «موتوا قبل ان تموتوا ؟»
***
دوست داشتم به جای سید مرتضی آوینی من این جمله را میساختم:
«هنر آن است که بمیری قبل از آنکه بمیرانندت...»
و
دوست داشتم این جمله ی استاد صفایی از زبان من جاری میشد:
«خدایا! من آماده ام؛ بیامرز و ببر...»
***
روز یکشنبه، روز زیارتی امیر المومنین.
خدا را به حق امیر المومنین قسم بدهیم تا
توانایی کشتن "من"هایمان را عطایمان کند...
انشالله
***