مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
باید چند روزی تمرین سکوت کنم!
گاهی اوقات سکوت هم خودش ذکر است...
اما سکوت اگر با غیر تو پر شود، ذکر نمیشود
تنها سکوتی ذکر است که تو در آن شنیده شوی...
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
آنچه که باید باشم،
با آنچه که هستم.
آن قدرت و وسعتی که باید داشته باشم،
با این ذلت و ضعفی که دارم.
اینها را که مقایسه میکنم.
خیلی شرمنده ات میشوم...
من هنوز از پس خودم بر نیامده ام و میوه و سایه ای ندارم
تا دیگران را مهمان سایه و ثمره ی خود کنم...
چه بگویم که همه درد است
درد را نمیشود فریاد زد
درد را باید تحمل کرد تا وسعت ها را در قلب ایجاد کند
این است معنای واقعی آرامش..
آرامشی که در دل طوفان هاست؛
«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
در این عالم که حتی دروغ هایمان را میخرند!!!
آیا میشود بد بود؟!
وای بر من که با این وصف،
توانستم بد باشم...
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
هر چقدر هم خودمان را طلبکار میدانیم،
هر چقدر هم که به خودمان حق میدهیم،
هر چقدر هم که فکر میکنیم از خدا فاصله گرفته ایم،
هر چقدر هم که فکر میکنیم حرفمان نزد خداوند خریدار ندارد؛
یک آب باریکه ی مستمری،
یک رابطه ی پنهان و کوچکی،
یک پچ پچ و گفتگوی کوتاه اما ادامه داری،
یک دستاویزی
با خدا داشته باشیم.
بگذاریم گوشه ی قلبمان باشد ،
شاید که رستگار شویم...
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
یک روزی هم خواهد رسید که در محضر حق
بگویم:
«خدا جان!
لطفا پرونده ام را باز نکن!
بوی گندش تمام محشر را میگیرد...»
***
امان از روز حسرت...
روزی که واقعیت ها برای انسان آشکار خواهد شد؛
روزی که میفهمیم تمام هستیمان را به باد داده ایم
و در ازایش دو تکه کاکائو گرفته ایم...
روزی که میفهمیم که مائی که باید بار ها را به دوش میکشیدیم،
بار خودمان را هم حمل نکرده ایم...
خدا شاهد است که برای عذاب ما
همین "حسرت" کافی است...
دیگر نیاز به آتش دوزخ نیست،
آتش حسرت از تمام آتش ها سوزاننده تر است.
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
طنز تلخی است این زندگی؛
جایی که تشنه ی سکوتی، باید ساعت ها زبان بچرخانی
و جایی که سرشار از کلماتی باید سکوت کنی!
چه تلخِ شیرینی!!!
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
کاش..
که مهدی فاطمه
در سالروز ولادتش
نزد رسول خدا(ص)
از ما شکایت نکند...
کاش..
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
اینکه اگر انسان "دید"ش را به زندگی عوض کند
تمام زندگی اش تغییر میکند؛
حتی سلام کردن هایش
احوال پرسی کردن هایش
حتی خندیدن ها و گریه هایش.
این تغییر را اگر در خود به وجود نیاوریم
بازنده ی واقعی خواهیم بود...
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
تشنگی...
تشنگی...
تشنگی...
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
مشکل کار میدانم کجاست؛
جمعه که میشود، عالمی دلگیر میشود،
چه برسد به منِ یک لا قبا...
جمعه ها را تا تو نباشی نمیشود دوست داشت.
جمعه ها زمانی دوست داشتنی میشوند که روز آمدن تو باشند.
"تو را من چشم در راهم..."
***
مشکل ظهور باید با دستان ما باز شود؛
اما و اگر دارد.
اما و اگرهایش را گوش کنید: