معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

تمام حرف همین است؛
دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است
و این،
راز تنهایی اوست...

******
:All the word is this
,The human's heart is greater than this life
and this is
the secret of his loneliness

۹۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد علی صفایی حائری» ثبت شده است

ذکر پنجاه و ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


ما غرورمان را

روی شانه هایمان گذاشته ایم؛

این بار سنگینی است و

کمرمان را خم کرده .

ای کاش

غرورمان را

زیر پایمان میگذاشتیم؛

اگر میشد

خیلی بالا میرفتیم...

***




ذکر پنجاه و پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


پرواز

دلیل

میخواهد؛

انحطاط

و

سقوط

طبیعی است...

***







ذکر پنجاه و سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


و مبارزه آنجا آغاز میشود،

که تو از دل عادت ها و روزمرگی هایت

متولد میشوی...

مبارزه با نفس را میگویم...

***








ذکر دوازدهمین جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


«حسین»ی بودن

یا

نبودن...

مسئله ی غیبت و ظهور

این است!!!


پ.ن:

45 روز تا محرم باقی است...

5 روزش را بُگذر.

40 روز باقی را...

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله...

***




ذکر چهل و هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


گاهی اوقات که خودم را جای علی(ع) میگذارم

و به خودم نگاه میکنم،

اصلا تحمل نمیکنم  که حتی حرفی از علی(ع) بزنم.

با این دنائت و پستی چگونه به خودم جرات میدهم که

از مهر و محبت علی(ع) دم بزنم؟!

آقاجان!

وصله ی ناچسبی هستم.

اما مرا دور میانداز

به آوارگی و بی پناهی ام راضی مشو...

یا امیرالمومنین!

به حق مادر سادات...

***






ذکر دهمین جمعه


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


یتیم شدن که شاخ و دم ندارد!

سه شب است یتیم شده ام...

علی

حق

پدری

بر گردن

عالم دارد...

بر گردن

من که هیچم

هم...


***








ذکر شب های قدر

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


این شب ها

فقط به این فکر میکنم،

اگر او نبود

من چه باید میکردم...

سخت ترین شب های زندگی من شب های قدر است!

همین که حساب لطف های بی نهایت او به ذهنم می آید و

بی مهری های بی پایان من

اتش شرمی به جانم می افتد که تا

مغز استخوان هایم میسوزد...


خدایا!

امسال میشود

که گاه ظهورش را ببینم؟!

امسال میشود بیامرزی

و ببری؟!

امسال میشود

ببینم که در دامن مهدی زهرا جان میدهم؟!

امسال میشود که غرق به خون و

بی سر،

باسر به دیدار حسینت بشتابم؟!

خدایا مرگ در بستر ننگ است برای نوکری که

اربابش حسین است.

خدایا مرگ در بستر

جر خجالت برابر مادرش فاطمه ی زهرا برای ما چیزی ندارد!

خدایا...

به حق خون سرخ علی که بر صورتش گل انداخت...

بیامرز و ببر...

***

چند کلیپ از کلیپ های گذشته را برای این چند شب

گلچین کردم.

خرج هرکدام هم یک صلوات برای تعجیل در فرج مولاست...

امسال دعاهایمان را نذر مهدی زهرا کنیم...

***




***


***


***


***


***


***


***


***


***

پ.ن:
اگر یادتان ماند،
دعا برای بنده ی حقیر هم فراموش نشود.
به راستی که محتاج دعای شما هستم؛
شده با یک صلوات که ذکر اعظم است...



ذکر نهمین جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


چندین سال پیش..

برای گرفتن عکس با یکی  از

شخصیت های مشهور

پشت در اتاقش ایستادیم تا طرف

بخوابد، از خواب بیدار شود و گلویی تازه کند و

از اتاق بیرون بیاید و ما دنبالش راه بیفتیم و

بعد از کلی منت کشیدن

طرف راضی شود که با ما عکس بیاندازد.

بعدش یکی از آن دوروبری های شخصیت مورد نظر برگردد و به ما بگوید که

اگر اینقدر که منتظر فلانی بودید، منتظر امام زمان می بودید

حتما ظهور میکرد...

***

آری آقا جان!

مشکل من آنجاست که به اندازه ی

یک شخصیتی که در میان مردم شهرت دارد

تو را که در بین آسمانیان شهرت داری

به حساب نمی آورم...

چقدر پستی و دنائت میخواهد این "من" بودن...

مولا جان!

خودت دستی برآر و این "من" را عوض کن...

یا صاحب الزمان...

***





ذکر چهل و هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


اقتباس اول از سریال مادرانه:

خدا: بمون پیش من!

من: من نمیخوام پیش تو بمونم!!!

خدا: اما من دوستت دارم...

من: ولی من اصلا دوستت ندارم...

خدا چند لحظه به صورتم خیره میشود و بعد کنار میکشد.

خدا: برو! برو هرجا که فکر میکنی بیشتر از من دوستت دارند...

اما هر وقت فکر کردی که کسی دوستت نداره و تنها موندی برگرد پیش خودم.

من هم دوان دوان  میدوم و در آغوش شیطان جای میگیرم...

***

خدایا!

خداوکیلی!!! الان که چند شب به شب قدر باقی مانده است

بیا و به رویم نیاور این سکانس تکراری زندگی ام را  که

هر روز،

هر ساعت،

هر دقیقه،

هر ثانیه

تکرارش کردم...

خدایا!

من به پذیرش عذرم  توسط تو محتاجم...

اگر قبول نکنی پناهی ندارم...

***




***
بعدا نوشت:

خدایا!
به خودت قسم که هر وقت این ظلمی که به تو کردم
جلوی چشمم می آید
از شرم و خجالت آب میشوم...
خدایا شرم دارد من را میکشد...
خدایا!
آتش حسرت و شرم بیچاره ام کرده...
خدایا!
من شرمنده و شکسته برگشته ام...
جنس بنجل و شکسته میخری؟!
امشب یک دل سیاه و شکسته آورده ام برایت...
به من گفته اند جز تو خریداری نیست این دل را...


ذکر چهل و ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


خدایا!

اگر همه ی عالم، روی از من برگردانند،

سخت است،

شکستگی دارد،

دلگیری دارد،
اما،

باکی نیست،

تو روی برنگردانی!؟

تو  اگر دست رد به سینه ی ما بزنی

ما از دست میرویم ها!

خدایا!

به ضعف و جهل و شکستگی  ما رحم کن.

***

این دل را دریاب

ای

دلربا دادار...

***





پ.ن:
امروز روز ولادت کریم اهل بیت
حضرت مجتبی
است.
عیدیمان را جز از دست
حضرت صدیقه نگیریم ها...
خوب گدایی کنیم.
این خاندان به آنانی که نخواسته اند و دشمنی کرده اند، بخشیده اند...
جز از مادر عیدی گرفتن،
باختن است؛
به مولا امیر المومنین قسم...