مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
اگر میخواهی بزرگی و کوچکی کسی را بسنجی،
به دردهایش بنگر؛
بنگر که از چه چیزهایی ناله میزند،
از کدامین دردها به ستوه می آید،
چگونه موج بر می دارد...
اینها اولش برای این است که خودت را هم
با این معیارها بسنجی...
اندازه ی هرکس به اندازه ی دردهای اوست...
مطمئن باش...
***
خودم را که حساب میکنم
که با یک حرف، با یک نیشخند، با یک تمسخر
با یک بی احترامی، بایک خیال!!! و...
چنان موج برمیدارم که زندگی عادی ام مختل میشود میفهمم که
چقدر دورم...
حال اوضاع بدتر از این هم میشود
وقتی میفهمی که میزان علی(ع) است...
***
فکر کن یک روز میرسد که دردهای علی(ع) را یک کفه ی ترازو بگذارند
دردهای ما را یک طرف...
چقدر ذلت میکشیم؟!
چقدر خجالت میکشیم؟!
***
این شب ها شب سنجش ها و مقایسه هاست.
دردهایمان، دلبستگی هایمان، تکیه گاه هایمان، پناه و ماواهایمان،
دلخوشی هایمان و...
را مقایسه کنیم با
میزان...
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
چهل روز معبد چلّه گرفت با دانه های تسبیح مخصوص خودش.
این آخرین ذکر این چلّه است.
شاید جنس ذکرهای بعدی را تغییر بدهم.
اما آخرین ذکر را مثل ذکر اول، متبرک کردم به
نام نامیِ اباعبدالله الحسین(ع)...
این ذکر برای من همیشه روضه است؛
مغز استخوان را میسوزاند این روضه:
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
خودم هم گاهی اوقات شک میکنم؛
اینکه آیا واقعا منتظر واقعی هستم؟!
آیا به اندازه ی یک لیوان آب گوارا در لحظه ی تشنگی
به امام زمانم محتاج میشوم؟!
آقا جان!
به خاطر منتظران واقعی ات،
آنانی که تمام وجودشان سرشار توست؛
دیگر این غیبت را پایان بده!
***
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
روز دوشنبه؛
روز اباعبدالله الحسین(علیه السلام).
دلم هوای روضه کرده بود، اما گفتم روضه بماند برای آخرین ذکر چلّه ی اول.
با احتساب ذکر جمعه ها، هفت روز دیگر، اولین چلّه معبد به اتمام میرسد.
دانه های تسیبح چلّه ی بعدی شاید صوتی نباشد و
از دل صحیفه ی سجادیّه بیرون بیاید.
تا هفت روز دیگر خدا بزرگ است.
این سخنرانی استاد صفایی هم نثار حضرت زینب(س).
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
جمعه ها هم برای من،
دانه های تسبیحی هستند که دانه دانه کمشان میکنم
تا جمعه ی ظهور که آخرین دانه ی تسبیح را بیاندازم!
فقط گاهی نمیدانم این تسبیح چند دانه دارد!
سخت میگذرد گاهی این تسیبح انداختن ها؛
بدون تو...
***
ذکر اعظم تویی آقا جان!
یابن الحسن...
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
کاش..
که مهدی فاطمه
در سالروز ولادتش
نزد رسول خدا(ص)
از ما شکایت نکند...
کاش..
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
این جمعه هم یاد تو کرده ام.
اما سوالی برایم پیش آمده که
از جواب دادنش خجالت زده میشوم در نزد تو.
می ترسم چواب این سوال تو نباشی...
یابن الحسن...
چه کسی در دل من مهمان است؟!!!
مَن کانَ ِلله، کانَ اللُه لَه
مشکل کار میدانم کجاست؛
جمعه که میشود، عالمی دلگیر میشود،
چه برسد به منِ یک لا قبا...
جمعه ها را تا تو نباشی نمیشود دوست داشت.
جمعه ها زمانی دوست داشتنی میشوند که روز آمدن تو باشند.
"تو را من چشم در راهم..."
***
مشکل ظهور باید با دستان ما باز شود؛
اما و اگر دارد.
اما و اگرهایش را گوش کنید: