معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

معبد

...صفای معبد هستی، عجب تماشایی است

تمام حرف همین است؛
دل آدمی بزرگ تر از این زندگی است
و این،
راز تنهایی اوست...

******
:All the word is this
,The human's heart is greater than this life
and this is
the secret of his loneliness

۶۱ مطلب با موضوع «کمی خودمانی باخودمان» ثبت شده است

ذکر هفتاد و نهم


بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



حسین پای ما،

 و ما

روی سینه ی حسین

ایستاده ایم...


***








ذکر هفتاد و ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


پیامک داده:

"آخرین ﻭ ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﻣﺪﻝ ﻣﻮ ،

رﻧﮓ ، ﻣﺶ ،

ﺩﯾﺰﺍﯾﻦﻧﺎﺧﻦ ، ﮔﺮﯾﻢ ، ﻣﯿﮏ ﺁﭖ ﻋﺮﻭﺱ ،

ﺗﺎﺗﻮ و … ﺭﺍ

ﻓﻘﻂ ۱۰ روز دیگر ﭘﺸﺖ

ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ"

***

اشک مادر سادات

گاهی

به خاطر زخم های قلب حسین است؛

زخم هایی که ما به دست خودمان

بر قلب حسین میزنیم...



ذکر هفتاد پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


کاش

همیشه ی همیشه

مثل محرّم ها

تمام حواسم پیش حسین بود...

کاش تمام سال

حسینی میشدم...

نه فقط محرّم ها

***








ذکر هفتاد و چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


در شهر ما

آرایشگاه های زنانه و مردانه

تا صبح

مشغول کارند،

محرّم ها...

***

میدانی!

به سر حسین سنگ که میزدند

برایش اشک هم میریختند...

***

چقدر شبیه کوفیان شده ایم...

مشکل همین جاست؛

ما حسین را دوست داریم

اما خیلی چیزها را هم بیش تر از حسین دوست داریم...

***







ذکر اولین شب جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



خدا حسین را آفرید،

عشق

مدهوش شد...

حسین

ورای عشق است.

عشق، خود، عاشق حسین است...

***

دلم امشب گرفته بود.

قفل دلم را این نوا باز کرد...





***
شب جمعه
کربلا
نسیم خنک بین الحرمینم آرزوست...


***

پ.ن:
خواهش میکنم دوستان ایراد نگیرند
که شور بدون شعور بیراهه است...
به قول علی لاری زاده:
"درست همان لحظه
که دوست داری
بی هیچ بهانه ایی
بزنی زیر گریه
بی شک خدا
دلتنگ توست
"

گاهی حس میکنی فقط دوست داری
بنشینی و اشک بریزی...
و جز اشک چیزی نباشد.
اگر
این اشک ریختن شور بی شعور است
بگذار من بی شعور باشم...



ذکر هفتاد و دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


باز هم دیر رسیدم.
مثل هر سال...
قیصر رفت...
و
باز
من
در
دفترچه ام
کنار نامش
مینویسم:
"باز هم دیر شد..."
راستی...
چقدر زود دیر میشود...

***

در این دنیا که همه چیزش بر پایه ی تدریج است...
مرگ استثنا نیست...
هر ثانیه که میگذرد
ما
میمیریم...
مرگ ثانیه ها یعنی مرگ ما...
ثانیه هایی را که میدهیم،
چه
به دست می آوریم؟!!!
حسین را بدست می آوریم
یا از دست می دهیم؟
لعنت به ثانیه هایی که مرا
از حسین دور کند...

***










ذکر شصت و نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


مضطر که باشی

واقعا که تشنه باشی

میخرند...

و الّا بدان

که نه مضطر بوده ای

 نه تشنه...

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک

چو درد در تو نبیند که را دوا بکند...

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین...

ده روز دیگر  تا محرم باقی مانده،

اگر بکوشیم

اگر بفهمیم که این راه را به جز با حسین نمیتوان رفت

آنوقت که تشنه ی حسین شدیم؛

میخردمان.

مگر زهیر عثمانی مذهب را نخرید...

زهیر تشنه ی حسین شد،

و الّا اگر قرار بود به کارنامه و گذشته اش نگاه کنند

زهیر ِ دشمن علی را نمیخریدند...

***








ذکر شصت و پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



تا به حال دیده اید؟!

مریضی که پزشک از او قطع امید میکند،

میگویند فقط برایش دعا کنید.

کارم به جایی رسیده که

فکر میکنم

خدا

به فرشتگانش میگوید:

دیگر امیدی به "این" {حتی دیگر نمیگوید "او"} نیست،

فقط برایش دعا کنید...

***





پ.ن:

شما هم برایم دعا کنید...






ذکر پانزدهمین جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه



شنیده ای؟!

اول گریه کن ِ

حسین ابن علی

شمر بود!

درست همان زمان

که

داشت

سر حسین را جدا میکرد...

***

ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست...

از همان لحظه که میفهمی بودنت
تیریست
به قلب
حجت خدا...
حالا
گریه کن ندبه ها هم باشی...

***







ذکر شصت و یکم

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن کانَ  ِلله، کانَ اللُه لَه


بحث برهان و یقین و اثبات نیست.

بحث نیاز است.

من حتی به قدر یک لیوان آب هم

به خدا نیاز پیدا نکرده ام

تا

در پی رفع تشنگی ام به سویش بدوم.

قدر یک لیوان آب...

***